معنی پلوش هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو
پلوش هکاردن
مشت و مال دادن خمیر
ادامه...
مشت و مال دادن خمیر
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پروا هکاردن
دوری کردن از روی ترس، توجه کردن، جرأت کاری را داشتن، شرم
ادامه...
دوری کردن از روی ترس، توجه کردن، جرأت کاری را داشتن، شرم
فرهنگ گویش مازندرانی
پرسش هکاردن
پرستش کردن، پرستیدن، تیمار نمودن مریض، پرسیدن
ادامه...
پرستش کردن، پرستیدن، تیمار نمودن مریض، پرسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پلی هکاردن
یک سو شدن، کندن، از پا انداختن حریف، این طرف آن طرف کردن.، پشت و رو کردن، از پای در آوردن
ادامه...
یک سو شدن، کندن، از پا انداختن حریف، این طرف آن طرف کردن.، پشت و رو کردن، از پای در آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پوش بکاردن
ورم نمودن، متورم شدن بدن
ادامه...
ورم نمودن، متورم شدن بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیش هکاردن
بستن، بستن در و پنجره و یا چیز دیگر، بدرقه کردن
ادامه...
بستن، بستن در و پنجره و یا چیز دیگر، بدرقه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پل هکاردن
انحنایی که مسیر پرواز پرنده از لحظه ی پرش از زمین تا رسیدن
ادامه...
انحنایی که مسیر پرواز پرنده از لحظه ی پرش از زمین تا رسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی